سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای لیلی
قالب وبلاگ

حجاب فاطمی

فاطمه جان یک بار دیگر دیده بگشا، دیده بگشا و پسر عمّت را ببین، ببین که چطوراز غمت قدش خمیده شده است، ناله هایش را ببین، ببین که موهایش سفید شده است، ای بود و نبود علی، علی بدون تو چگونه زنده بماند؟...
عزیز دلم چرا گفتی خدا (عجّل وفاتی) ؟
چرا گفتی نیمه شب غسلم بده آن هم با پیرهن ای همسرم؟
چرا گفتی نیمه شب کفنم کن فاطمه ی من؟
چرا گفتی نیمه شب مرا به خاک بسپار تمام وجودم؟
آخر خودت بگو چطورنشان دست یک نامرد را بر بدن حبیبت  ببینی و هیچ نگویی؟
چطور چادر خاکی ببینی و سکوت کنی؟
چطور نشان ولایت را بر بازوی زهرایت ببینی و هیچ نگویی؟
خاموش شدن شمع وجودت را ببینی و...
یتیمانت را ببینی...این همه درد را ببینی و هیچ نگویی؟
آری می دانم چرا هیچ نگفتی....
آخر تو امیر المومنینی... تو امیرالمومنین فاطمه ای...
آخر فقط تو می توانی هیچ نگویی...
آخر تو امیر المومنینی...   



کلیدواژه ها: فاطمیه، امام علی (علیه السلام)
[ چهارشنبه 91/2/6 ] [ 10:33 عصر ] [ ] [ نظر ]

 

السلام علی المهدی...

آجرک الله یا صاحب الزمان فی مصیبه امّک المظلومه الشهیده المغصوبه...

آقا جان می دانم که جانتان آزرده شده و مصیبت مادر آتش به جانتان زده...

مولا جان بحق شام غریبان امشب، بحق غربت و تنهایی علی(ع)،رحمی به ما کن و برای ظهورت دعا...

آخر همه ی امیدمان به شماست آقا به شما...

اللهم عجل لولیک الفرج...

حجاب فاطمی



کلیدواژه ها: فاطمیه، امام زمان (علیه السلام)
[ چهارشنبه 91/2/6 ] [ 10:19 عصر ] [ ] [ نظر ]

 

حجاب فاطمی

خانه ی علی (ع) چه خبر است...؟ چه خبر است که آسمان و زمین و تمام موجودات با این خانه هم ناله اند و همدردی می کنند...
چه بگویم، باید رفت سراغ صاحب این خانه؛ چون او شاهد و ناظر صحنه ها بوده است....
درست است که دستش بسته بوده اما همه را دیده.... غربت را، چادر خاکی را، پهلو را... میخ را.... سیلی را....
در را... بی وفایی را... بی یاوری را.... همه و همه را دیده...
اما از این به بعد علی تنها می شود، تنهای تنها... دیگر خبری از همراهی نیست... دیگر علی می ماند و چاه... علی می ماند و آه
علی ماند و غربت، و علی و بی زهرایی...
دیگر هیچکس برای علی، زهرا نمی شود، دیگر ولایت حامی ندارد، چه کند با بی زهرایی...
چه کند با بی یاوری...
چه کند....
الهی بشکنه دست مغیره...



کلیدواژه ها: فاطمیه، امام علی (علیه السلام)
[ چهارشنبه 91/2/6 ] [ 1:41 عصر ] [ ] [ نظر ]

علی جان می دانم دیگر نمی توانی به خانه ات برگردی آخر خانه ای که فاطمه ندارد یعنی هیچ ندارد...

می دانم غم داغ فاطمه با دلت چه کرده است، می دانم شرمندگی مقابل رسول الله چقدر سخت است...

ولی علی جان بخاطر بچه ها برو، بعد مادر بچه ها به تو نیاز دارند...

اگر نروی حسین جانت دیگر غذا نمی خورد، حسن جانت دیگر نمی خندد، کلثومت توان بلند شدن ندارد و زینبت موهایش را شانه نمی زند...برو علی جان می دانم سخت است ....

............ولی برو............



کلیدواژه ها: فاطمیه، امام علی (علیه السلام)
[ چهارشنبه 91/2/6 ] [ 8:15 صبح ] [ ] [ نظر ]

 

 

حجاب فاطمی

زینب جان خانم برخیز، برخیز و مادر را ببین که چطور در بستر افتاده و رنگ به رو ندارد، برخیز و پدرت را ببین که چشمانش ابریتر از آسمان است، برخیز خانم برخیز و آماده شو آماده شو برای ام ابیها شدن، بعد مادر علی (ع) به تو نیاز دارد، میدانم چهارسال بیشتر نداری ولی برای شما خاندان مهم نیست تو زینب چهارساله ای اما بیشتر از همه می فهمی...
برخیز و حسن و حسین را نوازش کن، خانم تاب بیاور هنوز اول راهی، روزهای سختی پیش روی توست، هنوز باید فرق شکافته ی پدر را ببینی، پاره های جگر حسن جانت را ببینی، باید ام اخیها شوی و سر جداشده اش را ببینی، باید پرچمداری کنی، تل زینبیه ببینی، دنبال دختر بچه ها در بیابان بگردی، سر عزیزانت را بالای نیزه ببینی ، هنوز باید تک تک افراد را فدا کنی، اسارت بکشی، مجلس شام ببینی و سخنرانی کنی، دختر برادر را با سر پدرش ببینی....
برخیز خانم جان برخیز و آماده شو برخیز و از صبر زینبی ات کمک بگیر برخیز و آماده شو پدر به تو نیاز دارد، برخیز و آنچه مادر به تو آموخته به کار بند... برخیز...
 ام ابیها...



کلیدواژه ها: دل نوشته، فاطمیه، حضرت زینب (علیها السلام)
[ سه شنبه 91/2/5 ] [ 9:51 عصر ] [ ] [ نظر ]

 

حجاب فاطمی

بی بی جان عرض سلام کردم و منتظر جوابتان هستم، بخاطر خدا مرا از جواب دریغ نکنید بخاطر پس عمّتان...
نمی دانم کجایید خانم جان  قبرستان بقیعی، بین منبر و محرابی یا خانه ی خودت....
ولی من می خواهم با چشم دل به خانه ی خودتان بروم چون احساس می کنم آنجایید...
بانو ! دست توسل مرا ز دامنت جدا مکن...

درود و سلام دائم ما به قبر مخفی ات مادر... 

دعایمان کنید.



کلیدواژه ها: فاطمیه
[ دوشنبه 91/2/4 ] [ 8:33 عصر ] [ ] [ نظر ]

روزی جابر به امام باقر علیه السلام می گوید: فدایتان گردم، حدیثی در فضیلت جده تان برای من بیان نمایید تا با بیان آن برای شیعیان باعث شادی آنها شوم.
امام علیه السلام فرمودند: زمانی که قیامت بر پا شود برای انبیاء منابری از نور قرار می دهند امّا منبر پیامبر صلی الله علیه و آله از همه بالاتر است. سپس ندا می رسد، ای محمّد خطبه بخوان، و ایشان خطبه ای می خوانند که مانند آن را هیچ نبی و رسولی نخوانده است، سپس منادی ندا کند کجاست فاطمه (سلام الله علیها) و او با هزاران فرشته وارد محشر شده و به طرف بهشت می رود، امّا نزدیک در بهشت توقف می کند، به او خطاب میشود: دختر حبیب من چرا ایستاده ای؟ پاسخ می دهد: پروردگارا دوست دارم در چنین روزی قدر و ارزش مرا نمایان کنی. خداوند می فرماید: برگرد و بنگر هر کسی در قلبش محبت تو یا ذریه ی تو باشد، دست او را گرفته و داخل بهشت کن.
ای جابر قسم به خدا در آن روز زهرا سلام الله علیها مانند پرنده ای که دانه های خوب و مرغوب را دانه های بد و پست جدا می کند، شیعیانش را از میان دیگران جدا می سازد و شفاعت می نماید....
در برخی از روایات، پیامبر صلی الله علیه و آله، بعد از اینکه مقام شفاعت زهرا سلام الله علیها را به او مژده می دهد، ویژگی های زنانی را که شفاعت زهرا سلام الله علیها شامل آنها می شود بیان کرده و می فرمایند: می بینم دخترم فاطمه را در روز قیامت که با هفتاد هزار ملک از هر طرف وارد محشر می شود و زنان مومن امتّم را به سوی بهشت می برد، هر زنی که نمازهای واجب خود را بخواند و روزه ی رمضان را بگیرد و حجّش را به جا آورد، زکات مالش را بدهد، همسرش را اطاعت نماید و علی علیه السلام را امام و ولی خود بداند، به شفاعت دخترم فاطمه (س) وارد بهشت خواهد شد.



کلیدواژه ها: حضرت زهرا (سلام الله علیها)، فاطمیه، شفاعت
[ جمعه 91/2/1 ] [ 12:27 عصر ] [ ] [ نظر ]

فاطمیه

چطور تاب بیاورد چشمانم و دنیا را دریا نکند؟ چطور آرام بنیشینم؟ مادر خودت بگو چطور...
وقتی با تمام وجود عزادار مادر باشی و بشنوی این شب ها عروسی برگزار می کنن یعنی چه؟ یعنی فاطمیه بی فاطمیه!!!
این شب ها که با اندکی تفکر تمام وجودت می رود خانه ی دردانه ی پیامبر (ص) و با صحنه هایی مواجه می شود که جگر می سوزد و دل کباب و چشمانت طاقت ایستادن نمی آورد...
مادری که به طفیل وجودش هستی پدید آمد، پیامبر (ص) و علی (ع) پدید آمدند، می دانیم یعنی چه؟!
آخر شکستن حرمت ها تا کجا...؟
اگر می خواهی بگویی از جهل است آخر جهل تا کجا...؟!



کلیدواژه ها: فاطمیه
[ پنج شنبه 91/1/31 ] [ 7:45 صبح ] [ ] [ نظر ]

زیارت نامه تان را که می خواندم دلم تاب نیاورد، اشکانم فرصت نمی دادند و بی اختیار جاری می شدند(السلام علیک یا بنت خیر خلق الله)
از یک طرف مسرور بودم بخاطر داشتنتان، بخاطر برچسبی که به خودم زده بودم و خود را به شما می چسباندم، از بودن با شما، از عبارات پر معنای زیارتتان که هر یک دریای عمیقی بودند که مرا در خود فرو می بردو صحنه ی زندگیتان را برایم تداعی می کرد( السلام علیک یا بنت خیر خلق الله)
از طرف دیگر غمی سنگین بر دوشم می نشست، بخاطر اذیتهایی که شدید، بخاطر مصاءبی که کشیدید،بخاطر غصه های دل پسر عمتان(السلام علیک ایتها المظلومه المغضوبه)
ای بضعه الرسول:
جانم به قربانت بخواه ما را که حداقل با حجابمان موجبات خشنودیتان را فراهم کنیم ومصداق( من سرک فقد سررسول الله(ص)) شویم.
بارالها:
ما را در زمره ی
(موال لمن والیت معاد لمن عادیت مبغض لمن ابغضت محب لمن احببت) قرار ده.

آمین یا رب العالمین.



کلیدواژه ها: فاطمیه
[ دوشنبه 91/1/28 ] [ 8:40 عصر ] [ ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

مدیر وبلاگ : بیدار[131]
نویسندگان وبلاگ :
حُسن یوسف[13]
دختر پشیمون[3]

لینک دوستان
برچسب‌ ها
چادر (17)
عکس (4)
غرب (4)
طنز (3)
شعر (3)
زن (2)
قلم (1)
عسل (1)
غرب (1)
خوب (1)
حیا (1)
رجب (1)
هنر (1)
یس (1)
جستجو در وبلاگ


در این وبلاگ
در کل اینترنت

آمار بازدید
امروز: 16
دیروز: 15
آمار کل: 243130


جستجو در وبلاگ


در این وبلاگ
در کل اینترنت

موسیقی وبلاگ
ایران رمان